مردم حق دارند بدانند؛ پیش از آن حق دارند بدانند که میتوانند بدانند؛ مردم حق دارند علم را بشناسند و حق دارند بدانند که میتوان علم را شناخت. این شناخت نه با دست به دست شدن مقالات در دست آکادمیونی که بعضا اخلاق حرفهای را زیرپا له میکنند به دست میآید و نه با برگزاری کنفرانسهای آنچنانی برای افراد آنچنانیتر! مسیر این شناخت هموار نمیگردد تا زمانی که فاصلة دو سوی نردههای دانشگاه، به عنوان کانون زایش علم، با قلوه سنگهای سنگین شعار مسدود شده و وعدهها برای ترسیم نه حتی آرمانشهر که وضعی کمی سامان یافتهتر، آنچنان یخ بستهاند که هر مدعی این طی طریق را پشت سقوط بهمن حاصل از فریاد آگاهی خواهیاش زمینگیر میکند...