ذهن انسان اغلب در مواجه با مسائل پیچیده، راهحلهای ساده و کمهزینه را بهصورت غریزی بیارزش میشمارد. این نگرش در واقع یک خطای شناختی در حوزة مدیریت و روانشناسی بیان شده است که در هنگام تصمیمگیری و ارزیابی شرایط دامنگیر انسانها میشود. نتیجة این امر باعث میشود تا فرصتهای موجود در اطراف خود را نتوانیم بهدرستی ارزیابی کنیم و به سمت ساختن راهحلهایی پرهزینه (مالی، زمانی و...) سوق پیدا کنیم. با توجه به حوزة تخصصی نویسنده، بررسی این نگرش در مواجه با مسائل شهری، از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ چرا که چگونگی مواجه با مسائل شهری و نحوة اتخاذ راهحلها در آن، نقش تعیینکنندهای را در کیفیت زندگی شهروندان ایفا میکند؛ اما همچنان در شهر نیز رویکرد غالب برای حل این مسائل، مداخلات کلان مقیاس، پرهزینه و بلندمدت میباشد که این امر علاوه بر تحمیل هزینههای سنگین بر منابع اقتصادی شهر در بسیاری از موارد نتوانسته از کارآمدی لازم برخوردار باشد و زندگی روزمرة ساکنین را بهبود بخشد. تجربهای در شهر قم نشان داد که گاهی اوقات یک مداخلة ساده و متمرکز با هزینة کم میتواند انرژی جدید و مثبتی را در زندگی روزمرة ساکنین ایجاد کند و از طرفی باعث شروع جریانی برای ارتقای خودبهخودی بافت اطراف شود.