تحصیل را به طور قراردادی میتوان عملی دانست که هر کس در مقطع مشخصی از زندگی به آن اشتغال دارد. تحصیل فرآیندی است که در خلال آن، فرد مهارت، دانش یا هنر به خصوصی را برای ارتقاء سطح زندگی خود و جامعه خویش کسب میکند. در مقابل تفریح همان زمان آسایش و فراغتی است که فرد به آن نیاز دارد تا ذهن و قوای جسمانی خود را بازیابی کرده تا بتواند به جریان عادی و طبیعی زندگی بازگردد. حرفه را میتوان معادل با شغل و پیشه در نظر گرفت؛ عملی که در نتیجة آن معاش فرد و اطرافیانش تأمین میشود. اما جایگاه تحصیل کجاست؟ آیا وزن تحصیل در کفة حرفه سنگینی میکند یا در سمت تفریح؟ در خلال سالهای تحصیل، فرد بالاترین سطح از فراست، توانایی و تیزبینی خود را صرف فرآیندی میکند که قرار است مسیر زندگی او را هموار سازد؛ اما علیرغم این تصویر ایدئال، تحصیل به مثابه تفریح انگاشته میشود. در خلال ترم تحصیلی، عمدة دانشجویان خود را ملزم به انجام وظایف دانشجویی نمیدانند و در نهایت مانعی به نام امتحان را در برابر خود میبینند که به هر ابزاری متوسل میشوند تا این شکنجه را به پایان برسانند. هدف از این پژوهش مرتبط ساختن فرآیند پژوهش با یک حرفه است؛ به طوری که دانشجویان آن را جدی گرفته و حرفهای تحصیل کنند.